سیاه چاله ها و اژدهایان (قسمت دوازدهم): لیچ ها
به گزارش علیرضا و محسن، چند روزی می گردد که شما و همراهان تان در مخفی گاه جادوگری پلید اسیر شده اید و نوچه های هیولامانند او را می کشید و در برابر تله های مرگبارش جاخالی می دهید. بالاخره پیروز می شوید خود را به اندرونی او برسانید. در آنجا جادوگر پلید و نامیرا را، با ظاهر ترسناکش، دیدار می کنید.

پس از مبارزه ای پرتنش و سخت، پیروز می شوید دشمن قدرتمند خود را شکست دهید و با سربلندی سیاه چاله را ترک می کنید. با این حال، از نکته ای مهم خبر ندارید و آن هم این است که کیلومترها آن طرف تر، در مکانی مخفی، جادوگر پلید در کالبدی تازه برمی خیزد. چون او مرگ را پشت سر گذاشته و به یک لیچ (Lich) تبدیل شده است.
موجوداتی که با استفاده از جادو طول عمر خود را افزایش می دهند، در آثار فانتزی نادر نیستند. ولی موجوداتی که در دنیای دی انددی به لیچ تبدیل می شوند، در راستای رسیدن به جاودانگی - و بنا بر دلایل مختلف - دنبال چنین کاری می فرایند. در این مطلب قصد دارم لیچ ها را معرفی کنم و شرح دهم چرا دشمنی سرسخت هستند، خصوصاً اگر بخواهید برای همواره آن ها را از بین ببرید.
تاریخچه انتشار لیچ ها
لیچ ها برای اولین بار در سال 1975، در مکمل گری هاوک (Greyhawk) برای ست اصلی دی انددی معرفی شدند. نام Lich از واژه ای متعلق به انگلیسی قدیمی (Old English) به معنای جسد برگرفته شده است.
گری گایگکس برای ابداع لیچ ها از جادوگران آثار فانتزی قدیمی تر - مثل آثار کلارک اشتون نامیت (Clark Ashton Smith) و گاردنر فاکس (Garder Fox) - الهام گرفته بود، جادوگرانی که با استفاده از قدرت جادو سعی می کردند مرگ را شکست دهند.
در مکمل گری هاوک، لیچ ها به عنوان هیولاهای اسکلتی ای توصیف شدند که ریشه در جادو دارند. هرکدام از آن ها پیش از تبدیل شدن به لیچ جادوگران یا روحانی های (Cleric) قدرتمند بودند که با استفاده از طلسم های قدرتمند و اراده قوی پیروز شدند به زندگی برگردند.
لیچ ها پس از معرفی شدن به محبوبیت بالایی دست پیدا کردند و در همه ویرایش های فرهنگ هیولاشناسی و بعلاوه تعداد زیادی ماجراجویی و مکمل حضور پیدا کردند.
طی سال ها دگرگونی هایی از لیچ ها نیز معرفی شدند. من جمله:
- نیمه لیچ (Demilich)
- لیچ سایونیک (Psionic Lich)
- لیچ المنتال (Elemental Lich)
- لیچ خوب (Good Lich)
هیچ مکمل بزرگی که به لیچ ها اختصاص داده شده باشد وجود ندارد، برای همین برای نوشتن این مقاله از منابع مختلف استفاده خواهم کرد.
ویژگی های اصلی لیچ ها
لیچ - در پایه ای ترین تعریف خود - به هر جادوگری گفته می شود که با استفاده از جادو طول عمر خود را افزایش داده باشد. لیچ ها روح خود را در مخزنی جادویی به نام فیلَکتِری (Phylactery) قرار می دهند.
فرایند تبدیل شدن به یک لیچ اصلاً راحت نیست و بسیاری از جادوگران بلندپروازی که سعی کردند خود را به لیچ تبدیل نمایند، در این راه کشته شدند. تبدیل شدن به لیچ به میزان زیادی آمادگی، اراده و شجاعت احتیاج دارد. در مرحله آخر جادوگر باید معجونی کشنده را بنوشد، تازه اگر فرض را بر این بگیریم که همه مراحل قبلی به درستی صورت گرفته باشند.
یکی از مهم ترین قسمت های فرایند تبدیل شدن به لیچ ساختن فیلکتری است. فیلکتری روح لیچ را در خود نگه می دارد و از آن در برابر آسیب محافظت می نماید. ماهیت دقیق فیلکتری انعطاف پذیر است. تنها ویژگی مورداحتیاج آن این است که یک جور فضای خالی داشته باشد تا بتوان در آن رون های (Rune) جادویی مختلف نوشت. فیلکتری ممکن است یک جعبه، شیشه یا حتی گردن بندی بزرگ باشد. البته گاهی به این اشاره می شود که فیلکتری باید شیئی قیمتی باشد و اگر از جنس چوب باشد، به عنوان فیلکتری پذیرفته نمی شود. پس از این که تشریفات جادویی روی فیلکتری اجرا شود، جادوگر می تواند روح خود را به داخل آن منتقل کند.
بسته به ماهیت تشریفات، یا این کل کاری است که ضروری است برای تبدیل شدن به لیچ انجام داد، یا این که یک مرحله اضافه نیز باید انجام داد و آن هم نوشیدن معجونی خاص است.
این معجون عموماً از زهرهای مختلف و خون موجود هوشمندی تشکیل شده است که قربانی شده تا روحش به خورد جادوی فیلکتری داده شود. پس از نوشیدن این معجون جادوگر می میرد و به عنوان یک لیچ به زندگی برمی شود. در این مقطع، لیچ فیلکتری خود را در مکانی مخفی و محافظت شده که احتمالاً فقط خودش از موقعیت آن خبر دارد پنهان می نماید، چون اساساً این فیلکتری تنها چیزی است که او را جاودان نگه می دارد.
باز هم بنا بر ماهیت تشریفات جادویی اجراشده، لیچ باید یکی از دو کار لازم را انجام دهد تا اطمینان حاصل کند وجودش تحت محافظت است. در برخی مواقع، اگر لیچ بمیرد، روح او که داخل فیلکتری واقع شده است، در بدن هر موجودی که اخیراً در نزدیکی اش کشته شده باشد حلول خواهد نمود. حالت ایده آل این است که آن بدن، بدن خودش باشد.
اگر روح وارد بدنی شود که به خودش متعلق نباشد، روح در این بدن تازه دنبال بدن قدیمی خود خواهد گشت تا دوباره در آن حلول کند. البته شرطش این است که این بدن به کل نابود نشده باشد.
در موقعیت های دیگر، فیلکتری صرفاً بدنی تازه را از ابتدا خواهد ساخت تا لیچ کنترلش کند. البته شرط این کار این است که لیچ به طور دائمی به فیلکتری قربانی عرضه کند. اگر این کار را نکند، بدنش به مرور از بین خواهد رفت و فقط از خودش یک جمجمه هوشمند به جا خواهد گذاشت. هرچند همین جمجمه هم دشمنی خطرناک است.
همان طور که اشاره شد، دانش، اراده و مهارتی که برای کامل کردن فرایند تبدیل شدن به لیچ لازم هستند، به راحتی به دست نمی آیند و بسیاری از لیچ ها راستا ساده تری را دنبال می نمایند و به قدرت های بزرگ تری روی می اندازند تا به آن ها یاری کند.
این قدرت ها ممکن است لیچ ها یا نیمه لیچ های باستانی دیگر باشند، یا به طور رایج تر خدایان، خصوصاً اورکس (Orcus)، شاهزاده دیوها. البته این یاری رسانی هزینه ای در پی دارد؛ لیچ موظف است به کسی که در به وجود آمدنش به او یاری کرد، به مدت چند قرن در انجام کارهای پلید و ناخوشایند خدمت کند.
قدرت لیچ ها و مخفی گاه آن ها
لیچ بنا بر دلایل مختلف موجودی قدرتمند است. یکی از این دلایل این است که برخلاف بیشتر موجودات نامیرا - مثل زامبی ها یا اسکلت های متحرک -تمام خاطرات، قوه هوشمندی و ویژگی های شخصیتی زندگی قبلی اش را حفظ می نماید. در این فرایند فکر لیچ تقریباً دست نخورده باقی می ماند.
بعلاوه لیچ ها یک سری قابلیت تازه کسب می نمایند. مثل مقاومت فیزیکی بیشتر، مصون بودن در برابر خطرات آزاردهنده ای که موجودات زنده را تهدید می نمایند (مثل بیماری و مسمومیت) و قابلیت فلج کردن یک موجود صرفاً با لمس کردنش.
البته بزرگ ترین نقطه قوت لیچ چیزی است که از ابتدا به خاطر آن تبدیل به لیچ شدند: آن نقطه قوت هم چیزی نیست جز جاودانگی. برای این که کسی به لیچ تبدیل شود، باید فکری قوی و تمایلی بالا به کسب دانش داشته باشد. با توجه به این که لیچ ها احتیاج به خوردن و خوابیدن ندارند و عملاً زمانی که در اختیار دارند بی نهایت است، عملاً می توانند به بزرگ ترین استاد فنون جادویی تبدیل شوند.
هوش، دانش و تجربه بسیار گسترده لیچ ها، در کنار زمان و قابلیت های کافی آن ها برای نقشه کشیدن و دسیسه چینی، باعث شده است که به دشمنانی بسیار خطرناک تبدیل شوند.
بسیاری از جادوگران بزرگ افرادی گوشه گیر و درون گرا هستند. برای همین بسیاری از لیچ ها نیز از چنین ویژگی ای برخوردارند. لیچ ها بیشتر زمان خود را در مخفی گاهی تاریک و عمیق به دور از تمدن سپری می نمایند. در این مخفی گاه ها، که عموماً پر از کتاب های قطور درباره جادو و اشیاء جادویی هستند، آن ها وقت خود را صرف مطالعه و بالا بردن سطح دانش خود می نمایند.
لیچ ها با استفاده از انواع واقسام خدمت کار و تله از مخفی گاه خود محافظت می نمایند. خدمت گزاران لیچ ها از نامیرایان قدرتمند دیگر تا گالم ها (Golem)، موجودات جادویی دیگر ساخته شده به دست لیچ ها و حتی دیوهایی (Demons) که به اسارت گرفته شده اند و مجبورند در دنیا مادی خدمت نمایند، متغیر هستند.
کشتن لیچ ها
بیشتر لیچ ها مخفی گاه خود را جایی در سیاه چاله های پیچ درپیچ و هزارتومانند انتخاب می نمایند تا بتوانند رفت وآمد متجاوزان را رصد نمایند، برای همین ماموریت شکست دادن یک لیچ در مخفی گاه خودش مخصوص شجاع ترین و جسورترین ماجراجویان است.
لیچ ها را می توان از بین برد، اما نکته چالش برانگیز از بین بردن فیلکتری هر لیچ است. چون به ندرت پیش می آید یک لیچ فیلکتری اش را نزدیک به خودش یا مخفی گاه خودش نگه دارد. بعلاوه آن ها هیچ گاه با میل خود موقعیت آن را لو نمی دهند.
اگر کسی لیچ را از بین ببرد، ولی پیروز نشود فیلکتری او را پیدا کند، لیچ مذکور دوباره به زندگی برخواهد گشت. پس از بازگشت به زندگی نه تنها قدرت لیچ از بین نمی رود، بلکه کینه ای عمیق نسبت به کسی که او را کشت پیدا خواهد نمود.
غیر از این، حتی اگر پیروز شوید فیلکتری را پیدا کنید، نابود کردن آن راحت نخواهد بود؛ در واقع نابود کردن فیلکتری خودش یک ماموریت جداگانه است. به احتمال زیاد لیچ خدمت گزاران و تله های زیادی را در نزدیکی فیلکتری خود کار خواهد گذاشت و شکستن آن نیز احتیاجمند یک اسلحه یا شیء قدرتمند خواهد بود.
پس از کشتن لیچ و شکستن فیلکتری، کار لیچ بالاخره یک سره خواهد شد. چون روح لیچ به کلی نابود می شود و دیگر راهی برای برگشتنش وجود نخواهد داشت.
انواع لیچ ها
گفته می شود که همه لیچ ها پلید نیستند. چون این امکان وجود دارد که شخصی خوش قلب نیز راه وروش تبدیل شدن به یک لیچ را یاد بگیرد. با این حال، این شخص خوش قلب خودش باید به تنهایی اصول مربوط به آن را یاد بگیرد و از درخواست یاری از قدرت های بزرگ تر و البته پلید پرهیز کند. بعلاوه به انتها رساندن این فرآیند بدون از دست دادن عقل خود، به اراده قوی ای احتیاج دارد.
با این حال، اگر این فرآیند به درستی انجام شود، به وجود آمدن یک لیچ خوب غیرممکن نیست. با این حال لیچ های خوب به مقدار هم رده های پلید خود که خود را به طور کامل وقف یادگیری و پذیرش فنون نکرومنسی (Necromancy) نموده اند، قدرت نخواهند داشت.
بعلاوه این امکان وجود دارد که بدون استفاده از نکرومنسی انواع دیگری از لیچ ها را به وجود آورد. مثل استفاده از قدرت های سایونیک و قدرت های المنتال. این فرآیند نیز با فرآیند قبلی فرق خاصی ندارد و فقط اشخاص بسیار مستعد توانایی انجامش را دارند. راه وروش اجرای آن نیز عملاً با فرآیند تبدیل شدن به لیچ معمولی یکسان است و همچنان برای اجرایش - و متعاقباً رسیدن به جاودانگی - یک فیلکتری ضروری است.
تفاوت اساسی بین انواع مختلف لیچ ها قابیلت های آن هاست. لیچ های سایونیک استاد دستکاری فکر بقیه و لیچ های المنتال نیز استاد استفاده از عناصر (آب، باد، آتش، خاک و…) هستند، خصوصاً عناصر دنیا تاریک ریون لافت (Ravenloft): استخوان، خون، آتش و مه.
احتمالاً تبدیل شدن به انواع دیگری از لیچ ها نیز ممکن است، چون راه های متعددی برای رسیدن به جاودانگی وجود دارد.
در سیاه چاله ها و اژدهایان، دشمنان باهوش عموماً برترین دشمنان هستند. موجوداتی که می توانند مستقلاً فکر نمایند، در سطح ماجراجویان یا حتی بهتر از آن ها استراتژی بریزند و حتی اهداف و آرمان های خاص خود را داشته باشند.
یک لیچ، حتی در ساده ترین حالت خود، موقعیتی چالش برانگیز ایجاد می نماید. ماجراجویان برای رسیدن به لیچ - که خودش جادوگری خطرناک است - باید به اعماق سیاه چاله ای تاریک و پیچ درپیچ بفرایند و تعداد زیادی دشمن را - که عموماً نوچه های لیچ هستند - از بین ببرند.
فراتر از این، لیچ می تواند بزرگ ترین تهدید یک کمپین باشد. لیچ می تواند از پشت صحنه، تار بزرگی از جنس خشونت و نابودی ببافد و تحت محافظت خدمت گزاران، قابلیت ها و جاودانگی اش، خود را از درگیری مستقیم دور نگه دارد.
نتیجه گیری نهایی این است که مقابله با یک لیچ هیچ گاه نباید اتفاقی کوچک یا پیش پاافتاده باشد. چون فرایند رسیدن به یک لیچ کوچک یا پیش پاافتاده نیست. شخصی که برای رسیدن به جاودانگی این همه به خود زحمت داده است، به این راحتی ها میدان را به رقیب واگذار نخواهد نمود.
منبع: کانال یوتوب Exploring Series
منبع: دیجیکالا مگ